تجربه شخصی سقط جنین | روایت واقعی از تصمیم سخت یک زن
فهرست مطالب تجربه شخصی سقط جنین
-
مقدمه
-
چرا تصمیم به سقط گرفتم؟
-
شک و تردیدهای قبل از تصمیم
-
مشاوره گرفتن از دوستان و منابع اینترنتی
-
انتخاب روش سقط جنین
-
لحظه شروع: اولین قرص
-
ساعتهای بعد از مصرف دارو
-
دردهایی که فراموش نمیشوند
-
احساسات متضاد: رهایی یا پشیمانی؟
-
حمایت همسر و خانواده؛ نبود یا حضور؟
-
نگرانیهای جسمی پس از سقط
-
تجربه عوارض دارویی
-
مشکلات عاطفی و روانی پس از سقط
-
ترس از نازایی بعد از سقط
-
مراجعه به پزشک پس از سقط
-
بازگشت به زندگی عادی
-
توصیههایی برای کسانی که در این مسیر هستند
-
سخن آخر از زبان یک زن سقطکرده
-
منابع و اطلاعات بیشتر
مقدمه تجربه شخصی سقط جنین
سقط جنین همیشه فقط یک تصمیم پزشکی نیست؛ گاهی یک تصمیم عاطفی، گاهی یک اضطرار روانی، و اغلب ترکیبی از هر دو است. برای من، تجربه سقط جنین چیزی بیش از یک فرایند فیزیکی بود. این تصمیم زندگیام را برای همیشه تغییر داد. در این مقاله، تصمیم گرفتم صادقانه و جزئی، تجربه شخصیام از سقط جنین را با دیگران به اشتراک بگذارم تا شاید راهگشای کسانی باشد که اکنون در میانه این بحران احساسی و جسمی قرار دارند.
چرا تصمیم به سقط گرفتم؟ تجربه شخصی سقط جنین
من ۲۹ ساله بودم، مجرد، و در یکی از پرتلاطمترین دورههای زندگیام قرار داشتم. رابطهای داشتم که پایدار نبود، و وقتی نتیجه آزمایش بارداری مثبت شد، دنیایم برای لحظاتی متوقف شد. بارداری ناخواستهای که نه توان مالی، نه حمایت عاطفی و نه شرایط اجتماعی مناسب برای آن داشتم. این شرایط، نقطه شروع تصمیم به سقط جنین بود.
شک و تردیدهای قبل از تصمیم
چند شب نخوابیدم. سؤالاتی مثل: «آیا کار درستی میکنم؟»، «آیا پشیمان میشوم؟»، «آیا بدنم آسیب میبیند؟» بارها در ذهنم چرخیدند. هر زن قبل از سقط، با ترسها و تردیدهای خودش روبهرو میشود. من هم از این قاعده مستثنی نبودم.
مشاوره گرفتن از دوستان و منابع اینترنتی تجربه شخصی سقط جنین
در جستجوی تجربه دیگران، به فرومها و سایتهای پزشکی زیادی سر زدم. زنان زیادی بودند که داستان خود را به اشتراک گذاشته بودند. برخی موفق بودند، برخی پشیمان. صحبت با یکی از دوستان نزدیکم که تجربه مشابهی داشت، بزرگترین کمک روحی بود. دانستن اینکه تنها نیستم، دلگرمکننده بود.
انتخاب روش سقط جنین
میدانستم که به پزشک مراجعه نخواهم کرد. ترس از قضاوت، محدودیتهای قانونی و مشکلات خانوادگی باعث شد به روش دارویی فکر کنم. بعد از تحقیق زیاد، تصمیم به مصرف قرص میزوپروستول (سایتوتک) گرفتم. میدانستم که این قرصها دردناک هستند، اما فکر میکردم بهتر از روشهای دیگر است.
لحظه شروع: اولین قرص
صبح یک روز پنجشنبه، با قلبی لرزان، اولین دوز را زیر زبانم گذاشتم. قرص بهسرعت در دهانم حل شد. منتظر ماندم. یک ساعت، دو ساعت… خبری نشد. بعد از دوز دوم، دلدردی خفیف شروع شد و بهتدریج شدت گرفت. آنقدر شدید شد که روی زمین دراز کشیده بودم و از درد ناله میکردم.
ساعتهای بعد از مصرف دارو تجربه شخصی سقط جنین
خونریزی شروع شد. شدید و لختهدار. پد بهداشتی دیگر جواب نمیداد. هر چند دقیقه باید آن را عوض میکردم. دردها موجی بودند؛ شبیه انقباضهای زایمان که هرگز تجربه نکرده بودم، اما حالا درکشان میکردم. در آن لحظات، بیشتر از درد جسمی، ترس از اتفاقات پیشبینینشده آزارم میداد.
دردهایی که فراموش نمیشوند
هر موج درد، شبیه تیغی بود که از درونم عبور میکرد. هیچ مسکن خانگی جواب نمیداد. بیشتر از شش ساعت این دردها ادامه داشتند. بدنم خسته شده بود، اما ذهنم هنوز درگیر این بود که «آیا واقعاً سقط انجام شده؟»
احساسات متضاد: رهایی یا پشیمانی؟
صبح روز بعد، احساس سبکی میکردم. مثل اینکه باری از دوشم برداشته شده. اما همزمان، احساس خالی بودن، ناراحتی و نوعی ماتم در درونم رخنه کرده بود. این تضاد احساسی، یکی از دشوارترین بخشهای تجربه سقط است.
حمایت همسر و خانواده؛ نبود یا حضور؟ تجربه شخصی سقط جنین
در آن دوران، تنها بودم. کسی جز یک دوست نزدیک از سقط خبر نداشت. خانوادهام مذهبی بودند و اگر میفهمیدند، همه چیز بدتر میشد. عدم وجود حمایت عاطفی، این تجربه را چند برابر سختتر کرد.
نگرانیهای جسمی پس از سقط
بعد از سقط، هر لکه خون و هر دردی، من را نگران میکرد. ممکن است همه چیز بهطور کامل دفع شده؟ آیا عفونت کردهام؟ آیا رحمم آسیب دیده؟ تصمیم گرفتم به یک پزشک عمومی مراجعه کنم. بدون آنکه از سقط بگویم، فقط از درد شکم و خونریزی صحبت کردم.
تجربه عوارض دارویی
سه روز بعد از مصرف دارو، هنوز درد خفیف داشتم. حالت تهوع و اسهال هم به سراغم آمدند. از تجربه دیگران میدانستم اینها عوارض طبیعی هستند، اما ترسم از عفونت یا باقیماندن بقایا باعث شد در نهایت به متخصص زنان مراجعه کنم.
مشکلات عاطفی و روانی پس از سقط تجربه شخصی سقط جنین
فکر نمیکردم سقط چنین تأثیر روانی شدیدی بر من بگذارد. شبها کابوس میدیدم. از شنیدن صدای نوزاد یا دیدن زن باردار در خیابان، بیاختیار اشک میریختم. چند هفته طول کشید تا ذهنم کمی آرام شود.
ترس از نازایی بعد از سقط
یکی از کابوسهای ذهنیام، نازا شدن بود. با خودم تکرار میکردم: «اگر دیگر هرگز بچهدار نشوم چه؟» این ترس هنوز هم گهگاه با من است، هرچند آزمایشها نشان داد که مشکلی ندارم.
مراجعه به پزشک پس از سقط تجربه شخصی سقط جنین
وقتی تصمیم گرفتم واقعیت را به پزشک بگویم، قضاوتش بودم. اما او فقط با آرامش معاینه کرد و گفت رحمم تخلیه شده و مشکلی نیست. هیچ جمله سرزنشآمیزی نگفت. این برخورد، آرامشی عجیب به من داد.
بازگشت به زندگی عادی
چند هفته بعد، کمکم همه چیز به حالت عادی برگشت. پریود شدم، کارم را از سر گرفتم، با دوستانم بیرون رفتم. اما هنوز هم گاهی به آن روزها فکر میکنم. نه با پشیمانی، بلکه با درکی عمیقتر از خودم.
توصیههایی برای کسانی که در این مسیر هستند تجربه شخصی سقط جنین
اگر اکنون در حال تصمیمگیری برای سقط هستید یا آن را پشت سر گذاشتهاید، چند نکته را از تجربهام به شما میگویم:
-
اطلاعات دقیق کسب کنید. فقط بر پایه ترس یا شایعه تصمیم نگیرید.
-
از کسی که قابل اعتماد است کمک بگیرید. تنها بودن، همهچیز را سختتر میکند.
-
به بدن و ذهن خود زمان بدهید. بهبودی زمانبر است.
-
اگر نیاز دارید، با مشاور یا روانشناس صحبت کنید. سلامت روان، به اندازه سلامت جسم مهم است.
-
خودتان را قضاوت نکنید. سقط، تجربهای انسانی است، نه یک گناه نابخشودنی.
سخن آخر از زبان یک زن سقطکرده
سقط جنین برای من، فقط یک تصمیم نبود؛ مسیری بود برای شناخت عمیقتر خودم، محدودیتهایم، نیازهایم، و قدرتی که فکر نمیکردم داشته باشم. امروز با تمام وجود درک میکنم که زنان چقدر نیاز به همدلی، نه قضاوت دارند. اگر این نوشته حتی به یک نفر در این مسیر سخت کمک کند، مأموریتم را انجام دادهام.
منابع و اطلاعات بیشتر تجربه شخصی سقط جنین
-
WHO – Guidelines on safe abortion
-
انجمن مامایی ایران – جزوه مراقبت پس از سقط
-
تجربیات زنان در فرومهای فارسیزبان
-
مشاورین سلامت روان در مراکز مشاوره خانواده
دیدگاهتان را بنویسید